در دنیایی که اقتصاد آن بر پایه زنجیرههای تأمین جهانی، بازاریابی دیجیتال و برندسازی احساسی بنا شده، تصور وقوع یک درگیری جهانی مانند جنگ جهانی سوم، بیش از یک فاجعه انسانی، یک سناریوی آخرالزمانی برای دنیای تجارت است. تأثیر چنین رویدادی بر فروش برندها صرفاً یک افت و خیز ساده نخواهد بود؛ بلکه یک بازنویسی کامل و بیرحمانه از تمام قوانینی است که امروز میشناسیم.
این مقاله یک پیشبینی نیست، بلکه یک تحلیل استراتژیک بر اساس روندهای تاریخی (جنگهای جهانی اول و دوم) و واقعیتهای اقتصادی امروز است تا بفهمیم در صورت وقوع چنین بحرانی، چه بر سر برندها و فروش آنها خواهد آمد.
فاز اول: شوک و فروپاشی آنی (The Initial Shock & Collapse)
در هفتهها و ماههای اولیه پس از شروع یک درگیری جهانی، بازار با یک شوک فوری و فلجکننده روبرو خواهد شد.
امروزه تقریباً هیچ برند بزرگی وجود ندارد که کاملاً متکی به یک کشور باشد. یک آیفون در آمریکا طراحی میشود، با قطعاتی از ژاپن، کره جنوبی و تایوان، در چین مونتاژ میشود و در سراسر جهان فروخته میشود. در سناریوی جنگ جهانی، این زنجیره فوراً قطع میشود.
-
تأثیر بر فروش: تولید بسیاری از محصولات، از خودرو و لوازم الکترونیکی گرفته تا پوشاک، به طور کامل متوقف خواهد شد. برندها دیگر “محصولی برای فروش” نخواهند داشت. انبارها به سرعت خالی شده و قفسهها بیاستفاده میمانند.
هرم مازلو به وضوح این تغییر را نشان میدهد. مصرفکننده که تا دیروز در بالای هرم به دنبال “خودشکوفایی” (خرید یک ساعت لوکس، سفر تفریحی، دنبال کردن مد) بود، به یکباره به پایینترین سطح هرم یعنی “نیازهای فیزیولوژیک و ایمنی” سقوط میکند.
-
تأثیر بر فروش: تقاضا برای کالاهای لوکس، سرگرمی، سفر، مد و لوازم آرایشی به صفر نزدیک میشود. در مقابل، تقاضا برای مواد غذایی با ماندگاری بالا، دارو، تجهیزات بقا، آب تصفیهکن و منابع انرژی (مانند ژنراتور) به شکل هیستریک افزایش مییابد. برندهایی که در این حوزهها فعال نیستند، به طور کامل از سبد خرید مصرفکننده حذف میشوند.
بازارهای سهام در سراسر جهان سقوط خواهند کرد. ارزش شرکتها و برندها یک شبه نابود میشود. سرمایهگذاریها متوقف شده و بودجههای بازاریابی و تبلیغات به عنوان اولین هزینههای غیرضروری، به طور کامل قطع میشوند.
-
تأثیر بر فروش: بدون تبلیغات و بازاریابی، ارتباط برند با مصرفکننده قطع میشود. برندها توانایی خود برای جذب مشتریان جدید را از دست میدهند و تنها بر حفظ مشتریان فعلی (در صورت داشتن محصول) متمرکز میشوند.
فاز دوم: سازگاری و اقتصاد جنگی (Adaptation & Wartime Economy)
پس از شوک اولیه، کشورها و شرکتهایی که هنوز پابرجا هستند، وارد فاز جدیدی از اقتصاد جنگی میشوند. در این مرحله، بقا به معنای “سازگاری” است.
جهانیسازی (Globalization) میمیرد و ملیگرایی (Nationalism) به اوج خود میرسد. شعار “از تولید ملی حمایت کنید” دیگر یک انتخاب نیست، بلکه یک ضرورت حیاتی است. برندهای خارجی به عنوان نماد “دشمن” یا “بیگانه” دیده میشوند.
-
تأثیر بر فروش: برندهای جهانی مانند کوکاکولا، نایکی یا مکدونالد که نماد فرهنگ یک کشور خاص هستند، در کشورهای متخاصم با بایکوت کامل و حتی ممنوعیت مواجه میشوند. در مقابل، برندهای محلی که میتوانند نیازهای اساسی را تأمین کنند، به قهرمانان ملی تبدیل شده و فروش آنها (در صورت توانایی تولید) تضمین میشود.
همانطور که در جنگ جهانی دوم کارخانههای خودروسازی به تولید تانک و هواپیما روی آوردند، در جنگ جهانی سوم نیز برندها مجبور به یک تغییر کاربری رادیکال خواهند شد.
-
تأثیر بر فروش: یک برند پوشاک ممکن است به تولید یونیفرم نظامی یا بانداژ روی آورد. یک شرکت فناوری ممکن است تمام منابع خود را صرف توسعه سیستمهای دفاع سایبری یا پهپاد کند. در این حالت، “فروش” به معنای سنتی از بین میرود و جای خود را به قراردادهای دولتی میدهد. برندهایی که بتوانند این چرخش را انجام دهند، زنده میمانند.
بازاریابی از “احساسی” و “لوکس” به “کاربردی” و “وطنپرستانه” تغییر ماهیت میدهد.
-
پیامهای جدید: “محصول ما به تلاش جنگی کمک میکند”، “با دوام و ساخته شده برای شرایط سخت”، “با خرید این محصول، از سربازان ما حمایت کنید”.
-
تأثیر بر فروش: برندهایی که نتوانند پیام خود را با شرایط جدید تطبیق دهند و همچنان از زبان تبلیغات قبل از جنگ استفاده کنند، به عنوان برندهایی “بیتوجه” و “خائن” شناخته شده و توسط مردم طرد میشوند. اعتبار (Trust) و همبستگی ملی، مهمترین دارایی یک برند خواهد بود.
بازندگان و برندگان احتمالی: چه کسانی محو و چه کسانی ظهور میکنند؟
بازندگان قطعی:
-
برندهای لوکس (Luxury): اولین قربانیان بحران. (رولکس، گوچی، لویی ویتون)
-
صنعت گردشگری و هواپیمایی: به طور کامل متوقف میشود. (آژانسهای مسافرتی، خطوط هوایی، هتلها)
-
فست فشن (Fast Fashion): به دلیل اتکا به زنجیره تأمین جهانی و غیرضروری بودن، از بین میرود. (زارا، H&M)
🛍️برای خرید و استعلام برند کلیک کنید مشاهده برندهای معتبر با تضمین اصالت و قیمت -
صنعت سرگرمی: تولید فیلم و موسیقی به تعویق میافتد و محتوا به سمت پروپاگاندای جنگی میرود.
برندگان یا بازماندگان احتمالی:
-
صنایع دفاعی و نظامی: رشد انفجاری را تجربه خواهند کرد.
-
برندهای مواد غذایی اساسی و کنسروی: تقاضا برای محصولات آنها به شدت افزایش مییابد.
-
شرکتهای داروسازی و تجهیزات پزشکی.
-
برندهای حوزه امنیت سایبری: جنگ مدرن، یک جنگ دیجیتال نیز هست.
-
برندهای تولیدکننده ابزارآلات و قطعات یدکی: با از بین رفتن امکان خرید کالای نو، “تعمیر کردن” به یک اصل تبدیل میشود.
-
برندهای محلی و کوچک: که میتوانند به سرعت و با انعطافپذیری بالا، نیازهای یک منطقه خاص را تأمین کنند.
نتیجهگیری: بقا برای سازگارترینهاست
تأثیر یک جنگ جهانی سوم بر فروش برند، یک سونامی است که تمام ساختارهای فعلی را ویران میکند. در چنین دنیایی، “فروش” دیگر به معنای متقاعد کردن مشتری برای خرید یک کالای غیرضروری نیست، بلکه به معنای تأمین یک نیاز حیاتی و ایجاد حس اعتماد و همبستگی است.
برندهایی که بیش از حد جهانی، شکننده و متکی به تجملات هستند، به سرعت از حافظه تاریخی مصرفکنندگان پاک خواهند شد. در مقابل، برندهایی که انعطافپذیر، کاربردی، ملی و قابل اعتماد باشند، نه تنها زنده میمانند، بلکه به بخشی جداییناپذیر از هویت و تلاش برای بقای جامعه خود تبدیل میشوند. در نهایت، جنگ جهانی سوم به ما یادآوری میکند که در پس تمام لایههای بازاریابی و برندینگ، ارزش واقعی یک کسبوکار در توانایی آن برای خدمت به جامعه در سختترین شرایط نهفته است